پرستاری مستمر حضرت یوسف (علیه السلام) از بیماران در زندان، موجب محبوبیت او بین زندانیان شده بود و به این خاطر از او به عنوان فردی نیکوکار و محسن یاد می‌کردند.
 

پرستاری حضرت مریم

در روایتی نسبتا طولانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بیان فضیلت‌ها و مقام والای حضرت فاطمه (علیها السلام) و بیان ظلم‌ها، هتک حرمت‌ها، فشارها، و مصیبت‌هایی که بر ایشان وارد می‌شود، سخن از بیماری فاطمه علیها السلام و پرستاری مریم به میان می‌آید که: «درد و ناراحتی در فاطمه آغاز می‌شود و او بیمار می‌گردد، آن گاه خداوند، حضرت مریم - دختر عمران - را برای پرستاری از حضرتش فرو می‌فرستد و مریم از ایشان پرستاری می‌کند و با فاطمه در بیماری اش انس می‌گیرد.»
 
پرستاری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این واقعه را نیز علامه مجلسی از حضرت امام علی علیه السلام نقل کرده است: «شبی تب وجودم را فرا گرفت و خواب را از من ربود. بدین جهت، رسول خدا نیز تا صبح بیدار بود و شب را بین من و نماز تقسیم می‌کرد. پس از نماز نزد من می‌آمد و جویای حال من می شد و با نگاه کردن به من از وضعیت بیماری ام اطلاع می یافت. و شیوه پیامبر تا طلوع صبح این چنین بود. پس از آن که حضرت با اصحاب نماز گزاردند در حق من دعا کردند که: خدایا علی را شفا ده و سلامتی بخش که به خاطر بیماری اش تا صبح نخوابیدم.»(1) 
 
از امام علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که: بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم. حضرت بیمار بود. و سرش در دامان مردی زیبا بود؛ زیباترین انسانی که دیده بودم، و پیامبر در خواب بود. به هنگام ورود، آن مرد گفت: نزد پسر عمویت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیا که تو از من به او سزاوارتری. پس، نزدیک آن دو آمدم. آن مرد ایستاد و من به جای او نشستم و سر پیامبر را همان گونه که در دامان آن مرد بود به دامن گرفتم؛ چند لحظه درنگ کردم، آن گاه پیامبر بیدار شد و به من فرمود: مردی که سر من به دامان او بود کجاست؟ در جواب گفتم: وقتی بر شما وارد شدم، او مرا به سوی خود خواند و گفت: نزد پسر عمویت بیا که تو از من به او سزاوارتری؛ آن گاه ایستاد و من به جای او نشستم. پیامبر فرمود: آیا میدانی آن مرد که بود؟ گفتم: پدر و مادرم فدایت! نمی دانم. آن گاه پیامبر فرمود: آن مرد جبرئیل بود که با من سخن می‌گفت؛ تا این که درد من آرام گرفت و در حالی که سرم در دامن او بود به خواب فرو رفتم.»(2)
 

پرستاری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

«سعد بن معاذ» که از بزرگان اصحاب پیامبر خداست، برای حفظ اسلام تلاش‌های بسیاری نموده است. پس از این که او در جنگ خندق، جراحت سختی برداشت؛ پیامبر فرمان داد تا خیمه ای در مسجد زدند و شخصا مراقبت‌های درمانی و پرستاری از او را به عهده گرفتند.
 
سیره عملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخوردها، تقدیرها و تجلیل‌های آن گرامی از مقام پرستاران، نشانی روشن از منزلت بلند پرستاری است.  در کتاب‌های تاریخ و روایت آمده است که پیامبر اسلام در جنگ‌ها با پرداخت غنیمت و نیز دلجویی، از پرستاران تقدیر می‌کرده است. به عنوان نمونه علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مداوای مجروحان، بعضی از زنان را با خود به جبهه جنگ می‌بردند و از انفال به آنان می‌بخشیدند. از ابن عباس نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زنان پرستار را به جنگ می‌برد، تا مجروحان را مداوا کنند و از غنیمت به آنان عطا می‌نمود. روایت‌های دیگری نیز در همین زمینه در کتب تاریخی و روایی آمده است.
 

عبادتی برتر

رهبر کبیر انقلاب، شاگرد مکتب توحید، امام خمینی (قدس سره) در جمع پرستاران و پزشکان چنین فرمودند: «این شغل پرستاری از شغل‌های بسیار شریفی است، که اگر چنانچه انسان با وظائف انسانی و شرعی خودش بکند، این یک عبادتی است که در فراز عبادت‌های درجه اول است. .. پرستاری از بیمار امر بسیار مشکلی است لکن خیلی ارزشمند است. اگر انسان با یک بیمار به طور محبت، به طور برادری، به طور خواهری مراعات احوال او را بکند و این برای انجام یک وظیفه انسانی - الهی باشد از عبادات بسیار ارزشمند است.»(3)
 
خدمت به همه بیماران محترم خصوصأ فداکارانی که در راه هدف مقدس فداکاری کرده اند ارزشی است که با موازین طبیعی و مادی نتوان ارزیابی نمود. ... امید است از این نعمت و رحمتی که خداوند تعالی نصیب آنان فرموده است هر چه بیشتر بهره برداری و بر حجم خدمت بر این فداکاران ارزشمند و سایر بیماران که برادران و خواهران آنانند با لطافت و مهر و عطوفت بیفزایند.»(4)
 
پی‌نوشت‌ها:
١- بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۷۳
2- بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۵۰۶ - ۵۰۷
3. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۸۱
4- همان، ج ۱۶، ص ۲۵
 
منبع: نگرش اسلامی به: فرهنگ پرستاری، اکبر اسدی، صص37-31، نشر مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، قم، چاپ دوم، 1375